روزی که فهمیدیم ....
عزیز دلم ، دختر نازنینم ... درست دوم دی ماه 1388 بود ، من اون موقع کلاس خیاطی می رفتم . صبح همین روز بدون اینکه بابایاسر بفهمه رفتم آزمایشگاه و آزمایش خون دادم تا ببینم آیا گلی در وجودم هست یا نه ؟ جواب آزمایش بعدازظهر آماده می شد . من هم رفتم کلاس و از اون جا رفتم خونه خاله افسانه . دل تو دلم نبود همش میگفتم خدایا ! یعنی چی میشه ؟ بعداز ظهر رفتم جواب رو گرفتم و همون موقع با دکترم تماس گرفتم و نتیجه رو خوندم که گفت : بله !!!! وای ! دخترم فقط وقتی مادر بشی میفهمی من اون وقت چه حسی داشتم ! همون موقع رفتم یه عروسک کوچولو ( که عکسش هم داریم ) خریدم و اومدم خونه . روی یه برگه نوشتم : (( بابا یاسری دوستت دارم )) و دادم دست عروسک و...
نویسنده :
مامان فاطمه
20:13
عید امسال
این عکس عید امساله که یگانه زهرا آرام آرام آماده چهار دست و پا رفتن میشد .... ...
نویسنده :
مامان فاطمه
19:48
یگانه زهرا به حمام میرود
دختر گل من حموم رفتن رو خیلی دوست داره ! فقط یه مشکلی توحموم داره ... میخواد آبی که از دوش میاد رو بگیره و نمیتونه ..... ...
نویسنده :
مامان فاطمه
19:43
دخترخاله ها
این عکس سیزده بدر امساله که فاطمه حسنا منتظره تا یگانه زهرا بیدار بشه و با هم بازی کنن ... ...
نویسنده :
مامان فاطمه
18:26
دخترم با حجاب میشود...
اشک تربچه ما ...
دختر ماوقتی میخواد گریه کنه اولش کلی موش میشه و قیافش رو اینطوری میکنه و بعد هم ...
نویسنده :
مامان فاطمه
18:15
فاطمه حسنا , دختر خاله یگانه زهرا
اینم عکس جیگر طلای چشم درشت خاله که فقط ١٨ روز از یگانه زهرا کوچیکتره و مثل اون برام عزیزه ... ...
نویسنده :
مامان فاطمه
18:06
یگانه زهرای موتورسوار
این عکس اولین سیزده بدر از دختر گل ماست .... تقدیم به مامان بزرگ زهرای گلم که خیلی دلم براش تنگ شده ..... ...
نویسنده :
مامان فاطمه
17:56